به گزارش خبرنگارخبرگزاری «حوزه»، در گوشه و کنار این کشور استعدادهایی وجود دارد که کمتر دیده می شوند؛ مسابقات دارالقرآن امام علی(ع) فرصتی را فراهم کرده که همه اهالی قرآن یک بار در سال دور هم جمع شوند.
فرناز عباسی متولد سال ۹۰، یکی از این استعدادهای دیده نشده است کودکی از نیشابور که حافظ ۲۲ جزء قرآن کریم است و می تواند با صوت و لحن زیبا قرآن را بخواند و به روش موضوعی پاسخگو باشد.
درباره نحوه آموزش و حفظ قرآن با ابراهیم عباسی پدر فرناز که کارشناس مدیریت دولتی است به گفت وگو پرداختیم؛ مشروح گفت وگوی ما با وی در ادامه می آید:
- فرزند شما از کجا شروع کرد و تاکنون چه مقام هایی را کسب کرده است؟
از چهار سالگی کلاس های جامعه القرآن را در نیشابور رفت، پنج سالگی گواهی نامه روخوانی و روان خوانی قرآن و سپس مدرک تجوید عمومی را اخذ وشروع به حفظ قرآن کرد و پس از گذشت ۱۴ ماه، ۲۱ جزء را حفظ کرد.
در مسابقه محاسبات سریع ذهنی(آی کیو مس) در خراسان رضوی اول شد، در مسابقات آموزش وپرورش نیشابور در رشته حفظ ۱۰ جزء در قسمت حسن حفظ ۱۰۰ و در مجموع ۹۷ را کسب کرد و اول شد و در رشته پنج جزء مسابقات کشوری اوقاف و سازمان تبلیغات از ۱۰۰، ۹۲ را کسب کرد ودر کنگره جهانی شعر خیام دو بار مقام آورده است.
در مسابقات دارالقرآن امام علی(ع) در سال جاری در رشته ۲۰ جزء، ۸۶ ونیم و در رشته ۱۰ جزء، ۹۸ را کسب کرد وموقعیت آیات را هم بیان کرد.
- به چه شکل حفظ می کند؟
ابتدا روزانه نیم صفحه حفظ می کرد و اکنون روزی یک صفحه قرآن را یک ساعت قبل از رفتن به مدرسه حفظ می کند بیشتر هم می تواند اما طبق برنامه و به همراه شماره صفحه، سوره، سمت، موقعیت آیات و شماره آیه حفظ می کند.
انواع نرم افزارهای صوت ولحن و کتاب های تفسیر را برایش تهیه کردم و در خودروی مان هم قرآن داریم و با این وجود به درسش هم لطمه ای وارد نشده است.
برای خودش موقعیت یابی می کند و رمز می گذارد لذا برای آیات مشابه مشکل ندارد؛ برنامه اش این است که تا رمضان آینده، کل قرآن را حفظ و تثبیت کند و سپس کتاب «قرآن در عمل» را بنویسد.
- چرا فرزندتان را برای آموزش قرآن فرستادید؟
از اول دوره دبیرستان مجموعه کامل نوارهای ترتیل استاد منشاوی را گرفتم اما موفق به حفظ نشدم؛ گوش می کردم و در هر موضوعی مانند نماز و ولایت آیه ای حفظ هستم به همین دلیل راه را برای فرزندم هموار کردم.
- تاثیر مادر در حافظ شدن و موفقیت فرناز چه میزان بود؟
همه موسسات تلاش کردند اما ۹۰ درصد کار با مادر است؛ مادرش بخاطر فرناز سر کار نرفت و بسیار جدی، مقرراتی و پیگیر است و با وجود یک فرزند سه ساله دیگر، ایرادات وی را در قرآن با مداد رنگی و مشکی مشخص کرده که بیشتر تمرین کند و هر صبح از وی می پرسد.
کلاس حفظ هفته ای یک جلسه بود که در آن دو سوال می پرسیدند و وقتش گرفته می شد از جزء دوم در خانه با وی کار کردیم.
موفقیت خردسالان کار یک نفره نیست و با وجود اینکه کسی در خانواده ما حافظ نیست اما خانوادگی تلاش کردیم تا فرناز حافظ شود.
- تاثیر قرآن در زندگی شما چه بوده است؟
رضایت از زندگی، جلوگیری از اسراف، سحرخیزی و توکل بیشتر به خدا را از قرآن داریم؛ زندگی ما از وقتی قرآن را شروع کردیم صد درصد متفاوت شده؛ وقتی با دید قرآنی به زندگی نگاه کنیم تجملات کنار می رود و قناعت جای آن را می گیرد لذا رضایت از زندگی داریم کمااینکه برخی با وضعیت مالی خوب رضایت از زندگی ندارند.
- سحرخیزی چقدر به دخترتان کمک کرده است؟
اگر حفظ قرآن را صبح انجام ندهد بعد از ظهر به برنامه اش نمی رسد؛ یک صفحه را صبح پیش از رفتن به مدرسه حفظ می کند و نماز را در مدرسه می خواند و ساعت ۱۴ می آید وپس از ناهار استراحت می کند و سپس با مادرش دو تا دو جزء ونیم مرور می کند و همراه تفریح و بازی تکالیف را انجام می دهد.
بعد یکی دو ساعت تلویزیون و ورزش در خانه و معاشرت با اقوام دارد و یک روز در میان بوستان می بریمش و شب ها با مادرش مسجد می رود.
- درست هست که برخی می گویند که حفظ قرآن را زود شروع کنند ممکن است خردسالان آسیب بینند؟
اگر آموزش خردسالان روی اصول باشد و از بازی و تفریح عقب نمانند و روحیه شان خراب نشود لطمه ای به آنان وارد نمی شود.
اگر برای فرزندان تلاش شود همه می توانند موفق شوند ضعف ها به این دلیل است که آموزش ها در کشور کمرنگ یا ضعیف است یا برنامه ریزی شده نیست.
سخت گیری هم باعث می شود که کودک همان روز، طبق برنامه یک صفحه را حفظ کند اما نمی تواند در محافل درست ارئه دهد؛ لذا با برنامه ریزی طبق استعدادها باید عمل کرد.
- چگونه اقدام می کنید که فرزندتان یک بعدی نباشد؟
هفته ای یکی دو بار با هم غذا درست می کنیم تا از روحیه کار گروهی عقب نماند.
از سه سالگی به بعد خطرات و طریق استفاده از لوازم برقی در خانه مانند چرخ گوشت، آبمیوه گیری و پنکه را یکی یکی به وی آموزش دادیم واز چهار سالگی کتاب داستان برایش می خریدم.
شرایط داشتن استقلال را برایش فراهم کردیم به گونه ای که جوایزش را در یک کارتن نگه داشته، تا بعدها به شاگرانش بدهد پول هایش را هم خودش نگه می دارد و از ابتدا بزرگ به وی نگاه کردیم تا با اعتماد به نفس باشد.
از مسئولان موسسه مشکات هم که همکاری و ریسک کردند و وی را در همه محافل و مراسم ها بردند تا با اجرا در محافل مختلف آشنا شود و از مسئولان دبستان بهاره سلیمی که همکاری کردند و برای رفتن به کلاس ها و انجام تکالیف سخت نگرفتند تا وی بتواند به مسابقات قرآنی برسد تشکر می کنم.
ما تاکنون مسابقه کشوری نرفته بودیم، در مسابقات بچه ها اعتماد به نفس پیدا می کنند و خودشان را می آزمایند مسابقات دارالقرآن امام علی(ع) برای ما تجربه خوبی بود.
×××
نبود جر وبحت محیط خانه را برای یادگیری کودکان فراهم می کند
شهربانو رحمانی مادر فرناز که دارای مدرک کارشناس مدیریت دولتی است هم به یک سوال ما پاسخ می دهد:
- چه اقدامی انجام دادید که فرزندتان توانست قدم در حفظ قرآن بگذارد؟
اخلاق خوب، آرامش در خانه و نبود جر وبحث سبب می شود محیط خانه برای کودک آرام و امن باشد و بتواند به موفقیت برسد و مسیر یادگیری را برای آنان هموار می کند ما هم سعی کردیم چنین محیطی را ایجاد کنیم.
همچنین با آمدن فرزند دوم به نحوی رفتار کردیم که حس حسادت وی برانگیخته نشود وتفاوت بین دختر و پسر قائل نشدیم و تا پسرم کوچکتر بود و متوجه نمی شد، دخترم را بیشتر تحویل می گرفتیم.
من هم بسیاری از اوقات سی دی قرآن همراه کار خانه گوش می کردم و سعی بر دائم الوضو بودن زمان شیردهی و الان دارم و وقتی نوزاد بود با صدای قرآن آرامش می کردیم به نظرم این ها سبب موفقیت وی شد.
از مسئولان هم می خواهم برای آینده کشور، به افراد قرآنی بیشتر بها دهند.
×××
از قرآن آموختم کار خوب بکنم به بهشت و کار بد بکنم به جهنم می روم
گفت وگوی ما با فرناز عباسی هم درادامه می آید:
- کلاس چندمی؟
دوم ابتدایی.
- چند جزء قرآن را حفظ هستی؟
۲۱ جزء از اول و جزء ۳۰
- دیگه چی بلدی؟
گفتم اول قرآن را تمام کنم بعد از حفظ می خوام برم کلاس زبان انگلیسی و کلاس رایانه.
- می خواهی چکاره بشی؟
دکتر زنان.
- برای چی؟
اون ها که بچه ندارند بچه بیارند.
- بچه را دوست داری؟
بله.
- ربطه ات با برادرت چطوریه؟
خوبه؛ دوستش دارم.
- چی یادش دادی؟
خودم که وقت نمی کنم ولی هر چی از تلویزیون بشنوه حفظ می کنه اگه وقت کنم یادش می دهم.
- چی در اتاقت داری؟
چند تا دایره المعارف علوم قرآنی، قلم قرآنی، کتاب های ترجمه، تخت، کمد و لب تاب دارم.
- به کسانی که در مسابقات برنده نمی شوند کمک می کنی؟
یکسری رفتم در حرم امام رضا علیه السلام جایزه ام را به بچه های کوچک دادم.
- خودت نمی خواستی؟
نه چون خودم جایزه زیاد دارم.
- چه وقت هایی جایزه ات را به دیگران می دهی؟
وقت هایی که می بینم دلشون می شکنه.
- مامان و بابا برای موفقیت تو چکار کردند؟
من اول گفتم قرآن را می خواهم شروع کنم به من کمک کنید؛ آن ها هم دارند به من کمک می کنند.
- چی شد که دلت خواست شروع کنی؟
وقتی که حنانه خلفی را در تلویزیون دیدم که داشت قرآن می خواند.
- مگه چطور می خواند؟
چون قشنگ می خواند اون را که دیدم دوست داشتم.
- در مدرسه هم قرآن می خوانی؟
خیلی دوستام توی مدرسه می گن فرناز بیا یک کم برامون بخون من هم می رم قرآن می خونم آن ها خیلی دوست دارند؛ مامان یکی از دوستام در مدرسه مان کار می کند من را دوست داره می بره در کلاس ها نشان بچه ها می ده ووقتی بچه های مدرسه دیدن که من رفتم موسسه مشکات گفتند ما هم می خواهیم بریم که حافظ قرآن بشیم.
- خوشحالی که الگو شدی؟
بله.
- دوست داری در مسابقات امام علی(ع) هم جایزه بگیری؟
من علاقه زیادی به جایزه ندارم ولی داداشم خیلی دوست داره.
- پس چرا قرآن می خوانی؟
به جایزه علاقه ندارم اما به قرآن علاقه دارم.
- چرا به قرآن علاقه داری؟
کلا دوست دارم.
- چون تشویقت کردند، دوست داری؟
کلا از اول دوست داشتم، تشویقم کردند بهتر دوست دارم؛ یک کتاب می خوام بنویسم قرآن در عمل که وقتی ما داریم قرآن می خونیم چطور عمل کنیم.
- چی می خواهی توش بنویسی؟
هنوز ننوشتم، از پدرم راهنمایی و کمک می گیرم که بعد از حفظم بنویسم.
- از قرآن چی یاد گرفتی؟
(با تامل می گوید) معنی نصف بیشتر قرآن اینه که اگر نماز نخونید اصحاب جنود می شید و به جهنم می رید و اگر کار خوب بکنید و مومن باشید و عمل صالح انجام بدید می رید بهشت این را یاد گرفتم و اینکه در قرآن نوشته به پدر و مادر خوبی کنید.
- نماز هم می خوانی؟
بله در مدرسه می خوانم.
- در مدرسه پیش نماز هم هستی؟
نه فقط نماز می خونم.
- برای چی چادر سر می کنی؟
اینو مامانم اصلا بعضی وقت ها میگه سرت نکن ولی به زور سرم می کنم از وقتی مشهد رفتیم و چادر خریدم دیگه سر کردم.
- چرا سرت می کنی؟
چادر رو دوست دارم؛ کلا دوست دارم مامان باشم و کارهای بزرگ بکنم؛ وقتی بچه بودم با مامانم می رفتم کلاس خیاطی بچه های دیگه می رفتند بازی می کردند ولی من نمی رفتم می گفتم می خوام جای مامانم بشینم.
- خیاطی هم یاد گرفتی؟
نه کوچیک بودم اما می رفتم و یک کمی بلدم بدوزم فقط گره اول و آخر رو نمی تونم بزنم.
- مامان و بابا مهربونند؟
آره خیلی مهربونند.
- دو دو بیتی از خیام بخوان.
«دی کوزه گری بدیدم اندر بازار بر پاره گلی لگد همی زد بسیار
وان گل به زبان حال با او می گفت من همچو تو بوده ام مرا نیکو دار»
«در کارگه کوزه گری رفتم دوش دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
ناگه یکی کوزه برآورد خروش کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش »
۳۱۳/۳۲